سلام و روز بخیر خدمت هم دنیایی های عزیز
آقا دو روزه که نهار بیرون بودیم و به آغوش طبیعت رفتیم. چندتا چی نظرم را خیلی جلب کرد و متعجب شدم:
1- وقتی به آب ساکن میرسن مثل آب سد و... ، سنگ بارونش میکنن و مدام به طرفش سنگ پرت میکنن!
2- وقتی به آب جاری و روخونه میرسن، چوب توش می اندازند و با چشمشون تعقیبش میکنن!
3- وقتی بالای کوه و درّه میرن، مدام سرش داد میکشن تا مثلا صدای خودشون را بلندتر بشنون!
4- احساس میکنن هرجا دورتر باشه، قشنگتره و بیشتر خوش میگذره!
5- به اندازه ای که حرص پیدا کردن یه جای توپ میخورن، از اونجا لذت کافی نمیبرن! یعنی فرصتش نمیکنن که ازش لذت کافی ببرن!
6- تا میبینن یکی یه کم باخودش خلوت کرده، مثلا محبت میکنن و از تنهایی درش میارن!
7- اصلا مطالعه کردن در طبیعت را زشت میدونن و حتی بعضیا اینو نشونه اجتماعی نبودن اون فرد تلقی میکنن!
8- سکوت قشنگ طبیعت را با صدای بلند موسیقی آلوده میکنن و انگار نه انگار که اومدن تا از زندگی روتینشون فاصله بگیرن!
9- به بهداشت پیرامونشون توجه نمیکنن اما بعدش کلی پول و هزینه واسه تشکیل کمپ های تمیز کردن محیط زیست خرج میکنن!
10- نماز سر وقت خوندن در دامن طبیعت را ....
و چیزای دیگه.
اما از اینا که بگذریم، دم اونایی گرم که حتی روی تنه درختا نه تنها یادگاری نمینویسن و حک نمیکنن، بلکه دور هم میشنن و مشاعره میکنن.